بسم الله...
سلام!
+
سلام خدا...
سلام...
من برمیگردم...قووووول...
برمیگردم...قوووووول...
قووووول...
فاطمه رحمانی زیر قول های زمینیش نمی زنه...
فاطمه رحمانی فهمیده این روزا تاوان پس دادن رو...
دیده ضایع کردن یه آدم جلوی جمع چه تاوانی داره... چهار بار مجازات شده خدا...
دیده مبنای خدا فرق داره... 1 بار بزنی تو حال طرف، 4 بار میزنن تو حالت...
فاطمه رحمانی بزرگ شدن آدما رو دیده...
بزرگ شدن خودشو...
فاطمه رحمانی بی تفاوت شده... ولی برمیگرده... قول داده خدا...
خدا...
فاطمه رحمانی حسود شده... ولی برمیگرده...قول داده خدا...
فاطمه رحمانی حریم شکسته...ولی برمیگرده... قول داده خدا...
اگه پیشش باشی...
اگه کمکش کنی از سر بودن دربیاد...
بتونه حست کنه...
خدا...
فاطمه رحمانی قول داده...
بدقول نبوده تا حالا...
نذار بدقول شه...
پ.ن:
یادم به قیدار امیرخانی افتاد... آن جایی که صفدر رفت... و قیدار رفت... صفدر رفت پیش شهناز و قیدار پیش شهلا "جان"... و یادم به امانتی قیدار افتاد... تار سبیل و لای جوی آب... و یادم به پیرزن جورکن افتاد... و سیلی قیدار به صفدر... به مرد کچل میدان گاهی... و انتظار قیدار...
و برگشت صفدر...
خدایا... حول حالنا الی احسن الحال...
+
زهرا خوب شو...
حالا خواهر بداخلاق بی حوصله ی ترسناکت یاد گرفته محبت کنه...
حالا خواهر عصبانیت رام شده...
حالا خواهر خودخواهت کلی تجربه داره...
خوب شو...
می خوام از این به بعد تو اتاق من بخوابی...
روی تختم...
اصلا میخوام همه ی اتاقمو به هم بریزی...
فقط خوب شو...
میخوام برات کتاب بخونم...
اصلا قبول...
شب تا صبح شبکه ی پویا نگاه می کنیم با هم...
فقط خوب شو...
+
طنین تولدت مبارک...
+
گرفتم...
گرفتم...
+
این روزا می چسبه گوش دادن تسنیم و تحویل بهار...
+
نشد...
نشد...
نشد...
عاقبت نشد...
+
من حالا کلللللی تجربه دارم....